پسر من خیلییی دوست دارم
پسرم آرتین جونم
مامان نمیدونی چقدر دلم ضعف میره واست و اصلا فکر نمیکردم که انقدر بهت علاقه مند بشم انقدر قربون صدقت میرم که حد نداره
روزای خیلی خوبی رو میگذرونم و توام خدا رو شکر اذیت نمیکنی و بیشتر میخوابی
خیلییی شبیه بابا حسینی و من از این بابت خیلییی خوشحالم
روزی هزار بار خدا رو شکر می کنم که تورو داده بهم
البته 2روز اول حال خوبی نداشتم و مدام با گریه تو منم گریه می کردم اما الان دیگه نه!
خیلی بچه آروم و صبوری هستی روز چهارم که برای تست غربالگری بردیمت از کف پات که خون گرفتن اصلا آخ هم نگفتی و بابا تعجب کرد و به اون خانومه گفت چرا گریه نکرد؟!اونم خندید و گفت دوست دارید گریه کنه؟!!!گفت بچه قویه! از اونجا هم بردیمت دکتر نوزادا که وایه تست زردی آزمایش گرفتن ازت که داشتم واقعا از ترس سکته می کردم که نکنه شما رو بستری کنن که بعد اومدن ج دیدیم که خداروشکر مشکلی نیست.
مامانی خیلییییی دوست دارم پسرم اما بتید مامان و ببخشی چون خیلی ناشی هستم و خیلییی اذیتت میکنم ببخشمامان رو
شما الان روز هفتمه که به دنیا اومدی و دایم اینحا مهمون میاد و میره که میان دیدنی شما
همه شما رو دوست دارن و می گن چه پسر آرو م و قشنگیه
خدایا بابت این نعمت بزرگ و قشنگ شکرت...